loading...
وطنم ای شکوه پابرجا
mehdi098 بازدید : 57 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)

در این خاک زرخیز ایران زمین 
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم

mehdi098 بازدید : 17 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)
دستگاه فلزياب ميخرم

تا وطنم را پيدا كنم

نقشه دزدهاي دريائي را زيرورو ميكنم

اما وطنم را

نه در بازارهاي اسلحه و نفت مييابم

نه در دهان كوسه هاي دندان طلا

هموطنان من هر روز

خود را در كشتيهاي سوراخ به آنطرف آب ها ميرسانند

من هم هر شب

خواب يك صندوقچه زنگ خورده و قديمي را ميبينم

كه در كف دريا به گل نشسته است
mehdi098 بازدید : 30 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)
دستگاه فلزياب ميخرم

تا وطنم را پيدا كنم

نقشه دزدهاي دريائي را زيرورو ميكنم

اما وطنم را

نه در بازارهاي اسلحه و نفت مييابم

نه در دهان كوسه هاي دندان طلا

هموطنان من هر روز

خود را در كشتيهاي سوراخ به آنطرف آب ها ميرسانند

من هم هر شب

خواب يك صندوقچه زنگ خورده و قديمي را ميبينم

كه در كف دريا به گل نشسته است

mehdi098 بازدید : 18 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)

 

به کوروش چه خواهیم گفت؟
اگر باز پرسد ز ما
چه شد دین زرتشت پاک
چه شد ملک ایران زمین
کجایند مردان این سرزمین
به کوروش چه خواهیم گفت؟
اگر دید و پرسید از حال ما
چه کردید بُرنده شمشیر خوش دستتان
کجایند میران سر مستتان
چه آمد سر خوی ایران پرستی
چه کردید با کیش یزدان پرستی
چرا پشت شیران شکسته
در ایران زمین شاه ظالم نشسته
چرا خامش و غم پرستید... های؟
کمر را به همت نبستید... های؟
چرا اینچنین زار و گریان شدید
سر سفره خویش مهمان شدید
چه شد عِرق میهن پرستیتان
چه شد غیرت و شور و مستیتان
سواران بی باک ما را چه شد
ستوران چالاک ما را چه شد
چرا مُلک تاراج می شود؟
جوانمرد محتاج می شود؟
چرا جشنهامان شد عزا
در آتشکده نیست بانگ دعا
چرا حال ایران زمین نا خوش است
چرا دشمنش اینچنین سر کش است
چرا بوی آزادگی نیست، وای
بگو دشمن میهنم کیست، های
بگو کیست این ناپاک مرد
که بر تخت من اینچنین تکیه کرد
که تا غیرتم باز جوش آورد
ز گورم صدای خروش آورد
به کوروش چه خواهیم گفت؟
اگر سر بر آرد ز خاک

mehdi098 بازدید : 17 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم

چکامه ای از زنده یاد مهدی اخوان ثالث (م. امید)

ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
ترا، ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترا، ای کهن پیر جاوید برنا
ترا دوست دارم، اگر دوست دارم
ترا، ای گرانمایه، دیرینه ایران
ترا ای گرامی گهر دوست دارم
ترا، ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ آفرین نامور دوست دارم
هنروار اندیشه ات رخشد و من
هم اندیشه ات، هم هنر دوست دارم
اگر قول افسانه، یا متن تاریخ
وگر نقد و نقل سیر دوست دارم
اگر خامه تیشه ست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارم
وگر ضبط دفتر ز مشکین مرکب
نئین خامه، یا کلک پر دوست دارم
گمان های تو چون یقین می ستایم
عیان های تو چون خبر دوست دارم
هم ارمزد و هم ایزدانت پرستم
هم آن فره و فروهر دوست دارم
بجان پاک پیغمبر باستانت
که پیری است روشن نگر دوست دارم
گرانمایه زردشت را من فزونتر
ز هر پیر و پیغامبر دوست دارم
بشر بهتر از او ندید و نبیند
من آن بهترین از بشر دوست دارم
سه نیکش بهین رهنمای جهان ست
مفیدی چنین مختصر دوست دارم
ابر مرد ایرانئی راهبر بود
من ایرانی راهبر دوست دارم
نه کشت و نه دستور کشتن به کس داد
ازینروش هم معتبر دوست دارم
من آن راستین پیر را، گرچه رفته ست
از افسانه آن سوی تر، دوست دارم
هم آن پور بیدار دل بامدادت
نشابوری هورفر دوست دارم
فری مزدک، آن هوش جاوید اعصار
که ش از هر نگاه و نظر دوست دارم
دلیرانه جان باخت در جنگ بیداد
من آن شیر دل دادگر دوست دارم
جهانگیر و داد آفرین فکرتی داشت
فزونترش زین رهگذر دوست دارم
ستایش کنان مانی ارجمندت
چو نقاش و پیغامور دوست دارم
هم آن نقش پرداز ارواح برتر
هم ارژنگ آن نقشگر دوست دارم
همه کشتزارانت، از دیم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
شهیدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارم
به لطف نسیم سحر روحشان را
چنانچون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پرشورشان را، که اعصار
از آن گشته زیر و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پندو چه پیغام
و گر چند، سطری خبر دوست دارم
من آن جاودنیاد مردان، که بودند
بهر قرن چندین نفر دوست دارم
همه شاعران تو و آثارشان را
بپاکی نسیم سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خیام، خشم و خروشی که جاوید
کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگیزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شیفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعله ور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شیرینترینش از شکر دوست دارم
فری آذر آبادگان بزرگت
من آن پیشگام خطر دوست دارم
صفاهان نصف جهان ترا من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
خوشا خطه نخبه زای خراسان
ز جان و دل آن پهنه ور دوست دارم
زهی شهر شیراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم کرد و بلوچ ترا چون
درخت نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
که شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
من افغان همریشه مان را که باغی ست
به چنگ بتر از تتر دوست دارم
کهن سغد و خوارزم را، با کویرش
که شان باخت دوده ی قجر دوست دارم
عراق و خلیج تورا، چون ورازورد
که دیوار چین راست در دوست دارم
هم اران و قفقاز دیرینه مان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو دیروز افسانه، فردای رویات
بجان این یک و آن دگر دوست دارم
هم افسانه ات را، که خوشتر ز طفلان
برویاندم بال و پر دوست دارم
هم آفاق رویائیت را؛ که جاوید
در آفاق رویا سفر دوست دارم
چو رویا و افسانه، دیروز و فردات
بجای خود این هر دو سر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج معانی
که این تازه رنگ و صور دوست دارم

نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم

جهان تا جهانست، پیروز باشی.
mehdi098 بازدید : 45 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم

چکامه ای از زنده یاد مهدی اخوان ثالث (م. امید)

ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
ترا، ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترا، ای کهن پیر جاوید برنا
ترا دوست دارم، اگر دوست دارم
ترا، ای گرانمایه، دیرینه ایران
ترا ای گرامی گهر دوست دارم
ترا، ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ آفرین نامور دوست دارم
هنروار اندیشه ات رخشد و من
هم اندیشه ات، هم هنر دوست دارم
اگر قول افسانه، یا متن تاریخ
وگر نقد و نقل سیر دوست دارم
اگر خامه تیشه ست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارم
وگر ضبط دفتر ز مشکین مرکب
نئین خامه، یا کلک پر دوست دارم
گمان های تو چون یقین می ستایم
عیان های تو چون خبر دوست دارم
هم ارمزد و هم ایزدانت پرستم
هم آن فره و فروهر دوست دارم
بجان پاک پیغمبر باستانت
که پیری است روشن نگر دوست دارم
گرانمایه زردشت را من فزونتر
ز هر پیر و پیغامبر دوست دارم
بشر بهتر از او ندید و نبیند
من آن بهترین از بشر دوست دارم
سه نیکش بهین رهنمای جهان ست
مفیدی چنین مختصر دوست دارم
ابر مرد ایرانئی راهبر بود
من ایرانی راهبر دوست دارم
نه کشت و نه دستور کشتن به کس داد
ازینروش هم معتبر دوست دارم
من آن راستین پیر را، گرچه رفته ست
از افسانه آن سوی تر، دوست دارم
هم آن پور بیدار دل بامدادت
نشابوری هورفر دوست دارم
فری مزدک، آن هوش جاوید اعصار
که ش از هر نگاه و نظر دوست دارم
دلیرانه جان باخت در جنگ بیداد
من آن شیر دل دادگر دوست دارم
جهانگیر و داد آفرین فکرتی داشت
فزونترش زین رهگذر دوست دارم
ستایش کنان مانی ارجمندت
چو نقاش و پیغامور دوست دارم
هم آن نقش پرداز ارواح برتر
هم ارژنگ آن نقشگر دوست دارم
همه کشتزارانت، از دیم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
شهیدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارم
به لطف نسیم سحر روحشان را
چنانچون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پرشورشان را، که اعصار
از آن گشته زیر و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پندو چه پیغام
و گر چند، سطری خبر دوست دارم
من آن جاودنیاد مردان، که بودند
بهر قرن چندین نفر دوست دارم
همه شاعران تو و آثارشان را
بپاکی نسیم سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خیام، خشم و خروشی که جاوید
کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگیزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شیفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعله ور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شیرینترینش از شکر دوست دارم
فری آذر آبادگان بزرگت
من آن پیشگام خطر دوست دارم
صفاهان نصف جهان ترا من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
خوشا خطه نخبه زای خراسان
ز جان و دل آن پهنه ور دوست دارم
زهی شهر شیراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم کرد و بلوچ ترا چون
درخت نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
که شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
من افغان همریشه مان را که باغی ست
به چنگ بتر از تتر دوست دارم
کهن سغد و خوارزم را، با کویرش
که شان باخت دوده ی قجر دوست دارم
عراق و خلیج تورا، چون ورازورد
که دیوار چین راست در دوست دارم
هم اران و قفقاز دیرینه مان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو دیروز افسانه، فردای رویات
بجان این یک و آن دگر دوست دارم
هم افسانه ات را، که خوشتر ز طفلان
برویاندم بال و پر دوست دارم
هم آفاق رویائیت را؛ که جاوید
در آفاق رویا سفر دوست دارم
چو رویا و افسانه، دیروز و فردات
بجای خود این هر دو سر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج معانی
که این تازه رنگ و صور دوست دارم

نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم

جهان تا جهانست، پیروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی
mehdi098 بازدید : 19 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)
در این خاک زرخیز ایران زمین نبودند جز مردمی پاک دین


همه دینشان مردی و راد بود کزان کشور آزاد و آباد بود

بزرگی به مردی و فرهنگ بود گدایی در این بوم و بر ننگ بود

از آن روز دشمن به ما چیره گشت که ما را روان و خردتیره گشت

از آن روز این خانه ویرانه شد که نام آورش مرد بیگانه شد

بسوزد گرت در آتش جان و تن به از بندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگیست دوصد بار مردن به از زندگیست


mehdi098 بازدید : 28 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)
سلام اي خاك خوب مهرباني / درفش سرفراز كاوياني

سلام اي گمشده در بودن خويش / به يغما رفته هم آيين و هم كيش

سلام اي سرزمين آريايي / دريغا دوري و دردا جدايي

سلام ايران من كي رفتي از ياد / كه بودي مهد خوبا خانه داد

سلام اي اهل دل را جاي ايمن / دليران را دل خاك تو مامن

سلام اي شهر خوب ، اي شهر آرش / سياوش را كجا مي سوزد آتش
mehdi098 بازدید : 22 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)
سلام اي خاك خوب مهرباني / درفش سرفراز كاوياني

سلام اي گمشده در بودن خويش / به يغما رفته هم آيين و هم كيش

سلام اي سرزمين آريايي / دريغا دوري و دردا جدايي

سلام ايران من كي رفتي از ياد / كه بودي مهد خوبا خانه داد

سلام اي اهل دل را جاي ايمن / دليران را دل خاك تو مامن

سلام اي شهر خوب ، اي شهر آرش / سياوش را كجا مي سوزد آتش
mehdi098 بازدید : 13 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)
سیاوش منم نه از پریزادگان ............... از ایرانم از شهر آزادگان

که ایران بهشت است یا بوستان ............... همی بوی مشک آید از بوستان

سپندارمذ پاسبان تو ( ایران ) باد ............... ز خرداد روشن روان تو باد

ندانی که ایران نشست من است ............... جهان سر به زیر دست من است

هنر نزد ایرانیان است و بس............... ندادند شیر ژیان را به کس

همه یک دلانند و یزدان شناس............... به نیکی ندارند از بد هراس

دریغ است ایران که ویران شود............... کنام پلنگان و شیران شود

همه جای جنگی سواران بدی ............... نشستن گه شهریاران بدی

چو ایران نباشد تن من مباد............... بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

همه روی یکسر به جنگ آوریم...............جهان بر بد اندیش تنگ آوریم

ز بهر بر و بوم و پیوند خویش............... زن و کودک وخرد و فرزند خویش

همه سر به تن کشتن دهیم ............... از آن به که کشور به دشمن دهی
mehdi098 بازدید : 53 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)

ای وطن ای مادرتاریخ سازای مرابرخاک توروی نیاز        ای کویرتوبهشت جان من عشق جاویدان من ایران                                                                                                  ای زتوهستی گرفته ریشه ام نیست جزاندیشه ات اندیشه ام       آرشی داری به تیرانداختن دست بهرامی به شیرانداختن                                                                                                     کاوه آهنگری ضحاک کش پتک دشمن افکنی ناپاک کش                                                                  رخشی ورستم براوپادررکاب تانبیند دشمنت هرگزبه خواب                                                           مرزداران دلیرت جان به کف سرفرازآن سپاهت صف به صف                                                خون به دل کردنددشت ونهررابازگرداندندخرمشهررا                                                           ای وطن ای مادرایران من مادراجدادوفرزندان من                                                              خانه من بانه من توس هروجب ازخاک توناموس من                                                          ای دریغ ازتوکه ویران ببینمت بیشه راخالی زشیران بینمت                                                خاک توگرنیست جان من مبادزنده دراین بوم وبریک تن مباد                      نوشته شده توسط mehdi098درقبل ازظهرروزپنج شنبه 01:32                                                                                  

تعداد صفحات : 13

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    کدام شاه بهتر بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 252
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 51
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 55
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 81
  • بازدید ماه : 65
  • بازدید سال : 759
  • بازدید کلی : 9,027